سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

13 بدر

سپنتا جدیدا کلی سرو صدا می کنه گریه هاش مقطع شده یعنی اول یه داد میزنه اگه نرفتیم سراغش باز یه صدا دیگه می کنه ولی اگه بازم نریم گریه می کنه. وقتی بیداره و تنها و من یا مامانیمیریم پیشش میفهمه که اومدیم بلندش کنیم دیگه گریه نمی کنه. موقعی که میذاریمش روی تشک بازیش کلی دست و پا تکون میده واسشون  و چون به عروسکا می خوره حسابی خوشش میاد بعدش کم کم دقت می کنه سعی می کنه بگیردشون ولی نمیتونه. شبا خوابش بهتر شده. بعضی وقتا هم واسه اینکه بخوابه می زنم پی ام سی یا تی وی پرشیا و با آهنگا می رقصونمش . عکسا رو توی ادامه ی مطلب می ذارم   پی نوشت : بابام عمل کرد داره بر می گرده خدا رو شکر سالم و سرحاله پی نوشت ۲ : همین ...
21 فروردين 1390

بد قول

ببخشید اینترنتم تا امروز قطع بود!!!! نتونستم آپ کنم.   امشب حتما آپ می کنم.
20 فروردين 1390

واکسن

امروز ( همین یک ساعت پیش ) واکسن دو ماهگی سپنتا رو زدیم.   خیلی گریه کرد.   همش میگفت : اونقَ اونقَ   کلی دلمون کباب شد   عکساشم شب میذارم الان سر کارم
18 فروردين 1390

شیراز

بعد از سال تحویل که رفتیم خونه ی بابا ی مامانی گفتن که میخوایم بریم شیراز ما هم روز اول عید بیشتر عید دیدنیامونو رفتیم تا صبح دوم فروردین راه افتادیم. از مسیر اراک و خمین و گلپایگان به اصفهان رسیدیم. نهار رو کنار زاینده رود خوردیم و بعد از ظهر فقط رسیدیم چهلستون رو بریم. فرداش عالی قاپو و مسجد جامع و میدون نقش جهان رو رفتیم و چون میخواستیم خیلی زود راه بیفتیم توی بازار نرفتیم. ظهر بسمت شیراز حرکت کردیم حدود ساعت ۱ نصفه شب بود که به شیراز رسیدیم و زیر چادر خوابیدیم که جاتون خالی خیلی حال داد. صب رو هم به گشتن توی حافظیه و سعدیه گذروندیم، ناهار هم کنار دروازه قرآن خوردیم و به سمت تخت جمشید راه افتادیم. من اولین بار بود تخت جمشید رو م...
12 فروردين 1390

سفر

روز دوم عید تصمیم گرفتیم بریم شیراز دیشب اومدیم سر فرصت سفر نامه رو مینویسم
6 فروردين 1390
1